به پاسداشت جانسپاری دردناک امیر کبیر
میرزا تقی خان فراهانی از نوادر تاریخ کشور ماست.روحیه اصلاح طلب و عشق عمیق وی به استقلال و آزادی و اقتدار ملت مسلمان ایران،زمانی به فریاد دادخواهی ملت مظلوم لبیک گفت،که میرفت تمامی ثروت و عزت کشور برای همیشه در کام جهنمی استعمار و استکبار جهانی بلعیده شود.زمانیکه دربارفاسدپادشاهی و رجال سیاسی سرسپرده،مزدورانه و مزورانه علناً سنگ بندگی طاغوتهای شرق و غرب را به سینه میزدند و بیشرمی و گستاخیشان به حدی رسیده بود که حتی کوششی در اختفای بندهای اسارت و یوغ بندگی و بردگی خویش نمی نمودند.امیرکبیر در برابر دشمنان دین و مجریان سیاست استعماری،یک تنه قیام کرد و پوزه استکبار و عمّال داخلیش را به خاک مالید.طی حدودیک قرن ونیم که از شهادت امیر به دست جیرهخواران و سر سپردگان طاغوت میگذرد،دوست و دشمن در ستایش از این روح آزاده و شخصیت مقتدر سخن گفتهاند.
همه متفق القول اعتراف کردهاند که"مصلحی"چنین تشنه اصلاح،"سیاستمداری"چنان شیفته استقلال و"زمامداری"چنین خیرخواه ملت،نه تنها در تاریخ دو هزار و چندساله ایران بلکه در تاریخ جهان،کم نظیر و کمیاب میباشد.اصلاحات داخلی در زمینه اعتلای فرهنگ،تنظیم اقتصاد و تطهیرعرصه سیاست کشور،اقدامات درجهت احیای دین وبسط عدالت درسطح جامعه،مبارز اتش در جهت قطع نفوذ اجانب و استعمارگران،و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور که طی سه سال و اندی صدارت میرزا تقیخان امیر کبیر انجام گرفت،تماماً شایسته تحسین است.
سرگذشت امیرکبیرواهداف اصلاحی وضداستکباری این مردسیاسی لایق،این مسلمان متدیّن و وظیفه شناس و...و مصلح بزرگ دینی و اجتماعی و نقش استکبارجهانی درسرکوبی، عزل،تبعید وسرانجام شهادت وی ازآن رو شایسته مطالعه و بررسی است که پرده از خیانتها وجنایتهای استعمارگران شرق و غرب درکشورهای عقب نگاه داشته شده برداشته و ما را وامیداردکه هرچه مصممتر و با آگاهی هرچه بیشتر به دسیسههای استکبار جهانی پی ببریم.
میرزا تقی خان امیرکبیر یا میرزامحمدتقی خان امیرکبیر، پسر مشهدی قربان هزاوهیی فراهانی نوه تهماسب بیک است.(مشهدی قربان طباخ اشراف آن زمان که بعدها به طور اختصاصی طباخ آشپزخانه میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی شد).میرزا تقی خان امیرکبیر در خانوادهای از طبقات پایینی ملت ایران در روستای هزاوه به دنیا آمد و با حفظ این امتیاز در دامان یکی از بهترین و اصیلترین خاندانهای آن روز ایران تربیت یافت و رشد نمود.
هزاوه در دو فرسخی شمال غربی شهرستان اراک و در مجاورت فراهان زادگاه خانواده بزرگ قائم مقام قرار داشت.کربلایی محمد قربان در سلک نوکران میرزا عیسی قائم مقام بزرگ درآمد و به مقام آشپزی رسید و در زمان میرزا ابوالقاسم قائم مقام دوم و صدر اعظم محمدشاه مقام نظارت در آشپزخانه را احراز کرد و در اواخر عمر"قاپوچی"قائم مقام شد.
حشر و نشر میرزا تقی خان با فرزندان خانواده قائم مقام از سویی و استعداد و دقت نظر امیرکبیر ازسوی دیگر از او شخصیتی میسازدکه نظیر آن در عصرقاجار کمتر دیده میشود.راه یافتن امیرکبیر به کلاس درس فرزندان قائم مقام در حالی که امثال او حق تعلیم و تعلم نداشتهاند و تعبیراتی که قائم مقام در خصوص او به کار میبرد،عظمت شخصیت امیرکبیر را در همان دوران طفولیت نشان میدهد.
امیر چون به سن رشد رسید در دستگاه قائم مقام و دستگاه محمدخان زنگنه امیر نظام،وارد خدمات دولتی گردید.تحریر و نویسندگی در محضر این دو شخصیت،آغاز کار امیرکبیر است.بعد از مدتی لشکر نویسی در سال 1251 هجری قمری به شغل و لقب مستوفی نظام در لشکر آذربایجان منسوب و ملقب گردید.بعد از سمت استیفا به وزیر نظامی فرمانده کل قوا میرسد و بعد از مدتی با جلوس ناصرالدین شاه بر تخت،محمدتقی خان،به لقب امیرکبیری،اتابکی و نائبی درآمد.در حالی که منصب صدارت و امیر نظامی را داشت.حسادت امثال میرزا آقاخان نوری و دسایس او همراه با مهدعلیا در این هنگام علیه امیرکبیر در شاه اثری نکرد و ازدواج امیر کبیر با خواهرتنی ناصرالدین شاه یعنی عزت الدوله اوضاع راکمی به نفع امیرکبیر آرام کرد.امیرکبیر سرگرم اصلاحات کلی شد در حالی که مملکت سخت گرفتار طغیان ناشی از هرج و مرج اواخر دوران محمدشاه بود.
از مهمترین اقدامات وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:رسیدگی به وضعیت مشوش ارتش، اصلاح امور مالیاتی،ختم غائله خراسان و قلع و قمع کردن حسین خان سالار و پیروان میرزا علی محمد شیرازی،ختم قائله مازندران که سنگر و پناهگاه با بیان به سرکردگی ملاحسین شیرویهیی و ملاحمدعلی قدوسی بود.برافراشتن بیرق ایران در ممالک خارجه،تأسیس مدرسه دارالفنون،ایجاد روزنامه وقایع اتفاقیه در پنجم ربیعالثانی 1267 هـ.ق که بعدها با عناوین روزنامه دولتی ایران و روزنامه دولت علیه ایران و روزنامه ایران منتشر میشد،ایجاد چاپارخانه منظم، ساختن محلی برای توپ توپچیان به نام میدان توپخانه،منع رشوه و تأسیس کارخانههای مختلفی چون بلورسازی،چلواربافی،ماهوت بافی،اسلحه سازی،توپ ریزی و غیره.
آنچه همواره نام امیر کبیر را در نهضت علم و دانش ماندگار خواهد کرد،همانا تأسیس مدرسه دارالفنون به سبک جدید و استخدام معلمین و استادان خارجی است که در کنار آنها اساتید برجسته ایران هم بودند و تدریس میکردند.گرچه بعد از تأسیس این مدرسه آنچه امیرکبیر در زمان حیاتش در نظر داشت متحقق نشد و حسودان امیرکبیر چون میرزا آقاخان نوری سلطه و نفوذ یافتند و اغراض و امیالشان را در این امر مهم دخالت دادند،از جمله بردن صد نفر شاگرد از شاهزادگان به نزد ناصرالدین شاه تا در این مدرسه تعلیم یابند.افسوس که یک روز پس از عزل امیرکبیر،معلمان فرنگی وارد تهران میشوند و گویی او را در حال توقیف ملاقات میکنند.میرزا آقاخان نوری با وجود آمدن معلمان از فرنگ،هنوز سعی در تعطیلی دارالفنون دارد که ناصرالدین شاه مخالفت میکند.
سرانجام دشمنی امثال آقاخان نوری و مهدعلیا و...و نادانی ناصرالدین شاه باعث شد تا در 20 محرم 1268 هجری قمری،امیرکبیر از صدارت معزول شود و در 25 محرم از امارت نظام و از تمام مشاغل دولتی برکنار گردد و چند روز بعد به کاشان تبعید شود.سرانجام به فرمان نامرد روزگار ناصرالدین شاه به دست نالایقی چون حاج علیخان مراغهیی معروف به حاجبالدوله به طرز فیجعی در حمام فین کاشان به لقاء حق برسد.روحش شاد.
اشاره
حدود سال 1222 هجرى قمرى،محمدتقى به دنیا آمد.پدرش،کربلایى محمدقربان بود که در خانه قائم مقام فراهانى آشپزى میکرد.محمدتقى با فرزندان قائم مقام بزرگ شد.زیردست قائم مقام،منشى گرى آموخت و در علم و ادب پرورش یافت.در 42 سالگى به صدارت دربار ناصرالدین شاه رسید.سه سال و اندى صدراعظم ایران بود و سرانجام از صدارت عزل شد و چهل روز بعد در کاشان و به دستور ناصرالدین شاه به شهادت رسید.
این مقاله یادکردى است از آن مرد بزرگ؛کسى که همواره مى کوشید و از این همه تلاش، چشم داشتى جز نیک بختى ملت خویش نداشت.او آموخته بود هر جا کمبودى مى بیند،براى رفع آن بکوشد و آنچه را با رنج بسیار به دست آورده است-و در صرف آن براى آرامش و رفاه خود حق دارد-به خاطر آسایش و آرامش ملت خود مصرف کند.مردى که هربار دست به اقدامى زد، میلیون ها ایرانى،مغرورتر نفس کشیدند.
شخصیت امیر
افزون بر ویژگى هاى دینى، منش رفتارى و ویژگى هاى اخلاقى هر فرد،ساخته دوران پرفراز و نشیب زندگى اوست.خانواده اى که در آن تولد یافته است،دوستانى که هم بازى اش بوده اند، معلمانى که تربیتش کرده و مردمانى که با او سروکار داشته اند،همگى بر شخصیت انسان اثرگذارند.
میرزا تقى خان امیرکبیر،آشپززاده اى است که خدمت کار قائم مقام فراهانى بود.گرچه به ظاهر از مردم محروم و فرودست ایران بود،ولى این امتیاز را داشت که در جمع یکى از بهترین و اصیل ترین خاندان آن روز ایران تربیت یابد.هم خواسته هاى توده مردم را مى دانست و هم با افکار بزرگان مملکت آشنا بود.رنج و زحمت مردم را تجربه کرده و رفاه سردمداران را به چشم خود دیده بود.او با لیاقتى که از خود نشان داد،در کنار فرزندان قائم مقام آموزش دید.از این رو، هرگز به مردمش خیانت نکرد و مصلحت آنان را بر همه چیز مقدم داشت.مدیرى کاردان، سیاست مدار،میهن پرست و مردم دوست و مردى از جنس مردم،با اندیشه اى در خدمت مردم بود.
امیر از نگاه بیگانگان
منشى سفارت انگلیس در تهران،شخصیت امیر و کردارش را چنین توصیف میکند:«امیر نظام به کسى قول نمى دهد،اما وقتى انجام کارى را وعده میدهد،بایدبه سخنش اعتماد کرد و انجام آن کار را محقق شمرد.امیر نظام به کلى فراتر از آن بود که کسى بتواند او را به رشوه بفریبد. روزها و هفته ها مى گذشت که از بام تا شام کار میکرد و نصیب خود را همان وظیفه مقدس مى دانست.دشوارى ها و نیرنگ ها نیز او را از کار،سست و دل سرد نمى ساخت.اگر امیر نظام در همه نقشه هایش کام یاب نگردید،کاستى از دانایى و نیروى کارش نبود؛تقصیر از آنان بود که در یارى او کوتاهى کردند».
مبارزه با رشوه
فساد مأموران حکومتى و گسترش رشوه گیرى، میوه تلخ حکومت فاسد و ضد مردمى است. از سوى دیگر، بازگذاشتن دست چنین مأمورانى در تجاوز به حقوق مردم، نشانه ناتوانى رهبران کشور است. امیرکبیر کوشید تا پایه هاى نظمى قوى را استوار سازد و بساط فساد و رشوه خوارى را برهم زند؛ چراکه تا پیش از آن، رشوه گیرى و باج خواهى، عادت روزانه درباریان شده بود.
یکى از مستشاران انگلیسى مى گوید: «از خصلت هاى ناپسند ایرانیان، «مداخل» است. این واژه به گوش ایرانیان بسیار خوشایند است. مأموران دولت تنها با مداخل خوش حال مى شوند. مقررى آنان، چندان مورد توجه نیست و تنها مداخل یک شغل است که تمام حواس آنان را به طرف خود جلب مى کند... میرزا تقى خان، کسى نبود که اسم مداخل و رشوه پیش او برده شود. این مرد بى طمع، تمام اصول و رشته هاى ناپسند را برهم زد و از بین برد و ارتکاب آن را به کلى ممنوع کرد».
روشن فکر دین دار
همان اندازه که تعصب خشک و دین دارى کورکورانه،جامعه را از ترقى بازمیدارد،بى توجهى به سنت هاى دینى و ملى نیز کشور را دچار بى هویتى و بیگانه پرستى مى کند.مردان موفق، افرادى هستند که با تکیه بر فرهنگ دینى و ملى خویش و با کمک گرفتن از الگوها و ابزارهاى مورد نیاز-اگرچه از بیگانگان به دست آمده باشند-جامعه را به سوى آبادانى هدایت مى کنند. امیرکبیر نمونه برجسته از این گونه انسان هاست.
زمانى که فرمانده سپاه اَرزنةُ الروم از او میخواهد تا براى مدت اندکى لباس ترکان عثمانى را بپوشد و ازحمله اوباش در امان بماند،با تندى پاسخ میدهد:اگر سر از تنم جدا سازند،لباسى را که مخصوص ایرانیان است،از تن بیرون نمى آورم.
امیرى که براى حفظ سنت هاى کشور خویش چنین سخت گیر بود،به دستاوردهاى غرب هم توجه داشت و ازبررسى پیشرفت هاى آنان غافل نبود.ازاین رو،مردم راتشویق میکردکه پیشرفت هاى غربیان را مطالعه کنند و براى یادگیرى دستاوردهاى روز غرب،کمر همت ببندند.
توطئه انگلیس
زمانى که کشورهاى استعمارگر، فردى را مانع رسیدن به اهداف خود بدانند،از هر وسیله اى براى کنار زدن او استفاده مى کنند؛پیمان دوستى،رشوه،تهدید،بدنام کردن و در نهایت،قتل. امیرکبیر سدّ استوارى بود که سعى داشت هیچ روزنه اى براى دست اندازى استعمارگران به ثروت ایران باقى نگذارد.
سفیر انگلستان چندین باربه امیر پیشنهاد رشوه داده بود،ولى امیر،هیچ کدام را نپذیرفت و همین موضوع،خشم سفیر را برانگیخت.سفیر بارها گفته بود:«پول هایى که براى رشوه به امیر پیشنهاد کردند و ایشان نپذیرفت،صرف کشتن وى کردند.»سرانجام نیز دسیسه هاى انگلیس و جیره بگیرانش در دربار،بزرگ مردى را به کام مرگ فرستاد که شهادتش،مُهر ننگى بر پیشانى دشمنان زد و زندگى اش،سند افتخارى شد در دستان ملت.
امیرکبیر و صنعت
در عصرى که نهضت صنعتى در اروپا به اوج خود نزدیک مى شد،عقب ماندگى کشورهایى مانند ایران،آشکارتر از گذشته رخ مى نمود.اگر بخواهیم اقدامات امیرکبیر را برشماریم،از توجه فراوان امیر به صنعت نباید غافل باشیم.سیاست کلى امیر بر پایه توسعه صنعت و پیشرفت کشاورزى استوار بود.سعى او افزایش تولید ایرانى و کاهش واردات بود.امیر،کارخانه هاى شکر،پارچه بافى،کاغذسازى،فلزکارى،بلور،چینى سازى و...را در شهرهاى ایران راه اندازى کرد.
او دستور داد دستگاه هاى جدید را به ایران آورند و از مهندسان و صنعت کاران اروپایى بخواهند تا صنایع گوناگون را در ایران آموزش دهند.معادن،شناسایى شد و استخراج فلزات،آغاز گشت. امیر در ترویج و تشویق صنعت گران آن قدر اصرار داشت که عهد بسته بود به هر فردى که هنر بدیع و صنعت تازه اى بیاورد،پاداش خوبى خواهد داد.
رونق کشاورزى
امیرکبیر اعتقاد داشت که یک کشور مستقل،باید همه چیز را در داخل سرزمین خود تأمین کند. او براى رونق کشاورزى،گام هاى زیادى برداشت.آنچه او انجام داد،شروع حرکتى بود که در آینده باید سامان مى یافت.برخى از مهم ترین اقدامات وى براى بهبود وضعیت کشاورزى عبارتند از:ایجاد امنیت براى کشاورزان،تشویق آنان به صنعتى کردن مسیر تولید،کم کردن مالیات، ساخت سدّ ناصرى بر رودخانه کرخه و دو سد دیگر در گرگان و قم.
بهداشت
اجتماعى که دچار بیمارى هاى جسمى و روحى است،طعم آرامش را نخواهد چشید.بى توجهى به سلامت و بهداشت،گسترش بیمارى ها را در پى دارد.مردمى که در فقر و آلودگى رشد مى کنند،رنگ آسایش و پیشرفت را نخواهند دید.امیرکبیر که خود از میان مردم برخاسته بود و با رنجشان آشنایى دیرین داشت،ابتکار زیادى براى بالا بردن سطح بهداشت عمومى به خرج داد. وى آبله کوبى را در ایران عمومى ساخت و به دستور او کتاب هاى لازم در این زمینه به فارسى ترجمه و چاپ شد.آبله کوبان رابا حقوق کافى،استخدام کرد و به شهرهاى گوناگون فرستاد.مبارزه با بیمارى وبا،ساخت نخستین مریض خانه هاى دولتى،تعلیم پزشکان،نظافت شهر و گردآورى بیماران از سطح شهرها،از اقدامات دیگر امیر در این راستا هستند.
امیر علم دوست
توجه به علم و ادب و فراهم آوردن محیط لازم براى گسترش دانش، نخستین برنامه براى بالا بردن فهم و درک مردم است.آنچه از امیرکبیر، چهره اى روشن فکر و اندیشمند ساخته، توجه او به علم و فرهنگ بوده است او در عصرى که کتاب،مهم ترین وسیله دانش اندوزى و تولید اندیشه بود،دست به ابتکارهایى زد که ارزش آنها را امروزه به خوبى مى توان دریافت.
در دوران صدارت او،کتابهاى فراوانى از اروپا به ایران آورده شدکه در زمینه هاى گوناگونى نوشته شده بودند.کتابهایى درباره علوم طبیعى،صنعت،زراعت،تجارت،اقتصاد،سیاست،قوانین معدن شناسى،تربیت حیوانات اهلى و خانگى،پرورش درختان صنعتى و میوه،باغبانى،نظام لشکرى و فنون جنگ،طب،دام پزشکى و....افزون بر این،امیر323 نقشه جغرافیاى جهان را یک جا به ایران آورد.
میرزا تقى خان کتاب خانه اى در کنار مدرسه دارالفنون تأسیس کرد تا دانش آموزان با علوم مورد علاقه خود آشنا شوند. راه اندازى چاپ خانه مدرسه دارالفنون هم از کارهاى اندیشمندانه امیر بود که چاپ کتاب ها را آسان تر،سریع تر و ارزان تر میکرد.در هیچ دوره اى از تاریخ قاجار، چنین رویکردى به علم وجود نداشت و چنین ستایش مندانه براى خودکفایى علمى گام برداشته نشد.
امیر مقتدر
امیرکبیر، فروش شراب را قدغن کرده بود. روزى غلام سیاهى به خانه یک ارمنى رفت و شراب خواست. ارمنى نپذیرفت. غلام اصرار کرد و به تهدید ارمنى پرداخت. ارمنى که جرئت سرپیچى از دستور امیر و فروش شراب را نداشت، سرکه شیره را با آب مخلوط کرد و به غلام فروخت. غلام تمامى آن را یک باره سر کشید و شروع به عربده کشى و آزار مردم کرد. غلام را گرفتند و نزد امیر آوردند. امیر دستور داد تا ارمنى را بیاورند و تنبیه کنند. ارمنى قصه را بازگفت که من سرکه شیره به او فروختم، نه شراب. غلام با خشم گفت: چرا این را نگفتى که من بدمستى نکنم؟ امیر که ماجرا را فهمیده بود، خندید و ارمنى را مرخص کرد و غلام را گوشمالى داد.
دارالفنون
پرورش مردان صاحب اندیشه و صنعت گر، نه تنها نیازمند استادانى باتجربه است، بلکه بدون ایجاد مراکز مناسب و سازمان دهى درست، تحقق نمى یابد. امیرکبیر از سال ها پیش از صدارت خود، در تلاش بود تا مدرسه اى تأسیس کند. او قصد داشت دانش آموزانى را در علوم گوناگون تربیت کند و ایران را در مسیر شکوفایى قرار دهد. سرانجام در سال 1266 هـ . ق ساخت مدرسه اى را آغاز کرد و آن را «دارالفنون» نامید.
از آنجا که امیر نیز مانند مردم ایران از انگلیسى ها و روس ها تنفر داشت، به استخدام معلمان اتریشى پرداخت. مدرسه دارالفنون با نُه استاد اتریشى در رشته هاى مهندسى، تاکتیک نظامى، توپ خانه، سواره نظام، معدن شناسى، طب و دواسازى، با حضور صدوپنجاه دانش آموز، زمانى شروع به کار کرد که سیزده روز قبل از آن، امیرکبیر را در باغ فین به شهادت رسانده بودند و او نتوانست ثمره تلاش هاى خود را در راه اندازى دارالفنون ببیند.
وقایع اتفاقیه
بالا بردن سطح آگاهى جامعه و رشد فرهنگى مردم، بهبود زندگى آنان را در پى دارد. دوره سلطنت قاجارها چنان مردم را در تنگ دستى و نادانى قرار داده بود که کمتر کسى گمان مى کرد امیرکبیر بتواند تأثیر عمیقى بر فرهنگ مردم به جا بگذارد.
یکى از اساسى ترین اقدامات او براى افزایش اطلاعات و آگاهى جامعه، انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه بود. گرچه پیش از آن، روزنامه هاى دیگرى به زبان فارسى منتشر شده بودند، ولى هیچ کدام موفقیت روزنامه وقایع اتفاقیه را به دست نیاوردند. رویکرد مردم به این روزنامه، چنان رو به فزونى نهاد که حتى ایلات و عشایر نیز مبلغى براى اشتراک این روزنامه مى پرداختند تا آن را مطالعه کنند. چگونگى ترقى دولت هاى اروپایى، رشد صنعت در آنها و اکتشافات جدید، مهم ترین مطالبى بود که در این روزنامه به صورت دنباله دار چاپ مى شد.
یکى از نمایندگان انگلیس در ایران مى نویسد: «تأسیس این روزنامه، نشانه اى است از عزم راسخ امیر بر ترقى ایران و روشن گردانیدن افکار هم وطنانش».
وابستگى به بیگانه، هرگز!
ایران، سال هاى فراوانى را به یاد دارد که بیگانگان به سرمایه هاى ملى آن دست اندازى و در سرنوشت ایرانیان دخالت مى کردند. دوران قاجارها نیز با زورگویى هاى انگلستان و روسیه همراه بود. میرزا تقى خان امیرکبیر از مخالفان گسترش نفوذ تاراج گرانه بیگانگان در ایران بود. او حامى استقلال ملى بود و در برابر خواسته هاى نابجاى بیگانگان، سرسختانه مقاومت مى کرد. ازاین رو، مى کوشید از دادن هرگونه امتیازى به این کشورها پرهیز شود.
ایجاد رابطه با کشورهایى همچون اتریش، ایالات متحده، فرانسه و آلمان، سیاست دیگرى براى محدود کردن وابستگى به دو دولت انگلستان و روسیه بود. یکى از نمایندگان انگلیس مى گوید: «سعى من و کوشش نماینده روسیه و تلاش مشترک ما، همگى باطل است. کسى نمى تواند میرزا تقى خان را از تصمیمش بازدارد».
حقوق شاه و درباریان
مفت خورى، عیش و نوش، شهوت رانى و ثروت اندوزى، مهم ترین ویژگى شاهزادگان قاجارى بود. شاهزادگانى که براى خوش گذرانى هاى خود، به سرمایه هاى ملت چوب حراج زده و بر فقر و گرسنگى مردم، چشم بسته بودند. فساد مالى و خرج هاى سنگین دربار قاجار، مهم ترین دلیل نفرت مردم از سلطنت آنان بود. هدیه هاى بى حسابى که از خزانه به دوستان و آشنایان مى دادند، مسافرت هاى پر خرج و ول خرجى هاى کلان آنها، روز به روز بیشتر مى شد.
میرزا تقى خان امیرکبیر، مردى نبود که بى عدالتى را تاب بیاورد. گرچه صدارت کوتاه او فرصتى نبود که بتواند فساد مالى را ریشه کن کند، ولى با شجاعت تمام، حقوق و مزایاى درباریان، شاهزادگان و حتى ناصرالدین شاه را کم کرد. امیر چنان بنیان منظم و محکمى براى خزانه کشور بنا نهاد که سال ها پس از وى نیز دست فرصت طلبان از ثروت و ملت، کوتاه بود.
نقشى بر دیوار
لحظه اى که امیر روى صحن حمام فین نشسته بود و فوران خون خویش را تماشا مى کرد، مانند همیشه آرام،متین و در تفکرى عمیق بود. ناگهان همچون فردى که چیزى به یاد آورده، از جا برخاست و دست خون آلود خود را بر دیوار گذاشت؛ گویا میخواست چیزى بنویسد.شاید امیر به یاد مرگ مربى خود - یعنى قائم مقام ـ افتاده بود که او نیز به دست محمدشاه ترور شده بود و در لحظه جان دادن بر دیوار نگارستان نوشت:
روزگار است این که گه عزت دهد،گه خوار دارد
چـــرخ بازیگـــر از این بازیـچـــه ها بســیـار دارد
عده اى گفته اند که امیر نیز بر دیوار،متنى نوشت،ولى خوانده نشد و برخى گفته اند که خوانا هم بوده،ولى به نفع خاندان قاجار نبوده و آن را محو کرده اند.یک اروپایى که به ایران سفر کرده بود،گفته است که جمله لا اله الا الله بر دیوار نوشته شده بود.
از تمام شایدها که بگذریم،آنچه میتوان به یقین گفت،سخن کُنت دوگوبینوى فرانسوى است.او مى نویسد:«به هر حال،اگر بخواهیم پى ببریم که آن نقوش چه بوده یا در مضمون آن خط چه نوشته،مى توانیم بگوییم که مُهر بدبختى دولت و ملت ایران بوده که بر پیشانى کشور نقش مى بست و سند ننگ تاریخى و ابدى دوران سلطنت ناصرالدین شاه بود که براى همیشه در صفحات تاریخ به یادگار مى گذاشت».
:: موضوعات مرتبط:
تاریخی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 308
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5